بازم پاییز اومد... . همیشه پاییز که میاد یه غم عجیبی مهمون دلم میشه. پاییز همیشه واسه من فصل اعدام بغض ها بود و آبستن احساسها....بیشتر شعرهام زاییده ی پاییزند. فصل پاییز که میشه بیشتر از همیشه غم غربت آزارم میده. نمیدونم ... شاید امسال دیگه این اتفاق نیافته. اما از حق نمیشه گذشت پاییز واقعا بین چهار فصل پادشاهی میکنه. یکی دیگه از معجزه های خدا خودش و بهمون نشون میده.وقتی تو دنیای تنهاییت قدم میزنی انگار زمین و زمان داره باهات حرف میزنه خدا که دیگه جای خود داره.بخصوص لحظه های عاشقونه ی بارون پاییزی. هر چند هر پاییز که میاد یه غربت جدید سراغمو میگیره. هرچند هر پاییز یکی از بهونه های زندگیم ازم دور میشند.هر چند هر پاییز که میاد دوباره تنها میشم. هر چند عبور پاییز واسه من غروب لبخند بود . اما بخاطر بارونش ، بخاطر رنگین کمون برگاش ، بخاطر اینکه پاییز منو با خدام تنها میذاره، بخاطر اینکه پاییز دوست و دشمنم رو بهم نشون میده، بخاطر تمام تجربه هایی که بهم داد.......... با هزار امید عاشقشم.